حدیث شب قدر به زبان انگلیسی
قال باقر(علیه السلام):
مَنْ أحْیا لَیْلَةَ القَدْرِ غُفِرَتْ لَهُ ذُنوبُهُ ولَوْ کانَتْ ذُنوبُهُ عَدَدَ نُجُومِ السَّماءِ ومَثاقِیلَ الجِبالِ ومَکایِیلَ البِحارِ.
امام باقر(علیه السلام)فرمودند:
کسی که شب قدر را زنده دارد، گناهانش آمرزیده شود، گر چه به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوهها و وسعت دریاها باشد.وسائل الشیعه، ج 8، ص21
Emam bagher, peace be upon him said:
He who holds vigil the night of ordainment his sins would be forgiven even they are as numerous as the numbers of stars, as heavy as mountains and as extensive as seas.
راه سعادت
امام علی (علیه السلام) فرمودند:
اگر خدا کفیل روزی است غصه چرا؟
اگر رزق تقسیم شده است حرص چرا؟
اگر دنیا فریبنده ا ست اعتماد به آن چرا؟
اگر بهشت حق است تظاهر به آن چرا؟
اگر قبر یک حقیقت است ساختمان های مجلل چرا؟
اگر جهنم راست است این همه نا حق کردن چرا؟
اگر حساب آخرت وجود دارد جمع مال حرام چرا؟
اگر قیامتی هست خیانت به مردم چرا؟
اگر دشمن انسان شیطان است پیروی از او چرا؟
علی قرآن ناطق
شب قدر
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ *
تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ *
فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم
شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.
احیاء (شب زنده داری)
برای انسان مومن، سزاوار نیست تا در شبی که آسمانیان میهمان او شده اند، حجاب غفلت به روی خویش اندازد و خود را از همنشینی با آنها محروم سازد، لذا مستحب است، آن شب را زنده نگهدارد و تا صبحگاهان شب زنده داری نماید و این خود نوعی مبارزه با خمودگی و سستی و خواب سنگینی است که انسان را از هدف های عالی اش باز می دارد.
تلاوت قرآن
در روایتی آمده هرکس یک آیه از قرآن در این ماه بخواند ثواب کسی را دارد که در ماه های دیگر ختم قرآن کرده است. وهمچنین تلاوت سوره های یس، عنکبوت، روم ،دخان و...وارد شده است. همچنین تلاوت سوره« قدر» نیز در شب قدر تأکید شده است بطوریکه در روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده است: «کسی که سوره قدر را بخواند، اجرش چون اجر کسی است که ماه رمضان را روزه داشته و شب قدر را احیاء داشته است.»
دعا برای سلامتی و فرج امام عصر(عج) و سلامتی شیعیان و نجات مظلومان وشفای مریضان و....
صلوات
استاد مطهری و روزه داری
قرآن در باب روزه می فرماید:
ای مردم با ایمان،برای شما روزه فرض شده است هم چنان که برای پیشینیان شما فرض شده بود، چرا؟ قرآن فلسفه را هم ذکر می کند:لعلکم تتقون ،برای اینکه در شما روح تقوا و ملکه تقوا پیدا شود.
ملکه تقوا یعنی چه؟ یعنی تسلط بر نفس؛ پس اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم ، شب احیایی را گذراندیم؛ روزهای متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کردیم بر شهوات خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلط هستیم، بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلط هستیم ، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلط هستیم و بالاخره بر نفس خودمان بیشتر مسلط هستیم و می توانیم جلو نفس اماره را بگیریم ،این علامت قبولی روزه ماست.
اما اگر ماه رمضانی گذشت و تمام شد و حظ ما از ماه رمضان آن طور که پیغمبر اکرم(ص)فرمود که بعضی ازمردم حظ شان ازروزه فقط گرسنگی وتشنگی است -فقط این بوده که یک ماه یک گرسنگی وتشنگی هایی کشیدیم ،یک بدحالی پیداکردیم ودرنتیجه این بدحالی قدرت مابرای کارکردن کمتر شده وبعد آمدیم روزه رامتهم کردیم که روزه هم شد کار دردنیا؟!(آن محصل ودانشجوست گفت من درتمام این ماه رمضان قدرت درس خواندنم کم شد وآن که اهل کار دیگری است گفت قدرت فلان کارمن کم شد،پس روزه چیز بدی است)،این علامت قبول نشدن روزه ماست.
درصورتی که اگر انسان درماه رمضان روزه گیر واقعی باشد،اگر واقعا به خودش گرسنگی بدهد وهمان طور که گفته شده است سه وعده غذا راتبدیل به دو وعده کند،یعنی قبلا یک صبحانه ویک ناهار ویک شام می خورد ،حالا دیگر ناهار نداشته باشد،افطارش فقط به اندازه یک صبحانه مختصر باشد،بعد هم سحر خیلی زیاد برمعده تحمیل کند بلکه یک غذای متعارف بخورد ،بعد احساس می کند که هم نیروی بدنی اش برکار افزایش پیدا کرده است وهم نیروی روحی اش برای کار خیر وبرای تسلط برنفس.این حداقل عبادت است .
ما دردو آیه ازآیات قرآن این چنین می خوانیم،یعنی دردوجا این آیه تکرار شده است:ای اهل ایمان!ازنماز واز صبر-که به روزه تفسیر شده است-کمک بگیرید.این تعبیر خیلی عجیب است!به ما می گویند ازنماز استمداد کن،ازروزه استمداد کن ،یعنی تونمی دانی که این نماز چه منبع نیرویی است!این روزه چه منبع نیرویی است!اگر به شما گفتند نماز بخوانید،شما رابه یک منبع نیرو هدایت کرده واگر گفته اند روزه بگیرید شما را به یک منبع نیرو هدایت کرده اند.
استاد شهید آیت الله مطهری
-----------------------------------------------------------
مجموعه آثار استاد شهید مطهری،ج23&ص475
امام حسن مجتبی(ع)
میلاد با سعادت دومین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام را خدمت حضرت ولیعصر(عج) و شیعیان تبریک و تهنیت عرض می نماییم..
آمد چو به نیمه ماه پرفیض صیام شد طلعت مجتبی عیان چون مه تام
با روی حسن خوی حسن جلوه نمود فرزند ابوالحسن امام بن امام . . .
ولادت امام حسن مجتبی(ع)
امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود که خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت کرد. رسول اکرم (ص ) بلافاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى کرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش - که یک درم و چیزى افزون بود ،نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطرآگین کنند و
تخمه ی پوک
اگر نماز،انسان را از فحشا و منکر باز می دارد، چرا بعضی از نمازگزاران مرتکب خلاف می شوند؟
تخمه ی پوک،هیچ گاه سبز نمی شود و نماز بدون حضور قلب،تخمه ی پوک است.نمازی سبب دوری انسان از مفاسد می شود که با حضور قلب باشد و گرنه حرکت لب و کمر چنین خاصیتی ندارد.نماز اگر با اصول و شرایطی که دارد اقامه گردد،مانع فحشا و منکر می شود. ثانیا نماز گزاری که گاهی خلاف می کند، اگراهل نماز نبود خلافش بیشتر بود،زیرا همین نمازگزار برای صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاک باشد،لباس و مکانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احکام و مسائل، سبب دور شدن او از برخی گناهان و منکرات می شود، همان گونه که پوشیدن لباس سفید، انسان را از نشستن روی آلوده باز می دارد. (تمثیلات،محسن قرائتی،ص18)
داستان اردواج پدر و مادر حضرت مهدی
هنوز ساعتی از شب نگذشته بود که امام هادی علیه الاسلام خادم خود را صدا زد و به او فرمود:نزد بُشر بن سلیمان الخُناس برده فروش ـ که از دوستان ما اهل بیت است ـ برو تا رازی را با او درمیان بگذاری.خادم پیغام امام هادی علیه الاسلام را به بُشر رساند.بُشر نزد امام هادی علیه الاسلام آمد.
حکیمه خاتون ، عمه امام زمان علیه الاسلام پشت پرده بود.
امام هادی علیه الاسلام نکاتی را در مورد علاقه و محبت خاندان او به فرزندان پیامبر صلی الله علیه و اله و فضیلت این مأموریت مهم به بُشر گفت و نامه ای به خط رومی نوشت و مُهر خود را روی نامه زد و همراه کیسهٔ زردرنگی ـ که در آن ۲۲۰ دینار بود ـ به بُشر دادو فرمود : این کیسه پول را بگیر و به بغداد برو و صبح فلان روز ، روی پل فرات بغداد منتظر باش.کشتی های اسیران به ساحل می آیند. تعدادی کنیز در آن کشتی مشاهده می کنی.خریداران این گونه افراد عمدتاً از وکیلان و تاجران بنی عباس و تعداد کمی هم جوانان عرب عراقی هستند که مایل اند صاحب آن ها شوند.نام فروشندهٔ ای کنیز (عمربن یزید) است.او کنیزی را که دو تکه پارچهٔ حریر ضخیم بر تن دارد، برای فروش عرضه می کنند؛ ولی حُجب و حیای این کنیز باعث میشود که خریداران نتوانند به او نگاه کنند و مگر کسی به او دست بزند، اعتراض می کند و مانع از انجام این کار زشت می شود.خریداران مجبور می شوند از پشت پرده ای نازک به او نگاه کنند تا قیمت او را به صاحبش بپردازند.صاحب کنیز ، او را به خاطر حجب و حیایش کتک می زندو در این هنگام صدای نالهٔ این کنیز را به زبان رومی می شنوی که می گوید: ای وای پردهٔ عفتم از بین رفت.
وقتی یکی از مشتریان حیای این کنیز را مشاهده می کند با ۳۰۰ اشرفی خواستار خریدن او می شود که به زمان عربی به او می گوید:اگر در لباس سلیمان بن داودعلیه الاسلام هم برای خریدن من می آمدی و بر تختی چون تخت پادشاهی او تکیه می زدی، هرگز به تو تمایل پیدا نمی کردم!بهتر است مال خودت را از بین نبری و آن را برای خریدن من بیهوده صرف نکنی.
وقتی برده فروش این سخنان را از این کنیز می شنود، به او می گوید:من چه کار کنم که راضی به هیچ مشتری نمی شوی؟
او می گوید:چرا برای فروش من شتاب می کنی،من وقتی به فروختن راضی می شوم که قلب من پیش خریدار و به سبب وفاداری و امانت داری اش آرامش یابد.
ای (بُشر)، در این موقع تو نزد صاحب کنیز برو و به او بگو نامه ای از جانب کسی از بزرگان همراه توست.به او بگو آن شخص بزرگ ،نامهٔ خود را به خط رومی نوشته و در آن بزرگواری،وفاداری،کرم و سخاوت خود را وصف کرده است.این نامه را به کنیز بده تا بخواند.اگر به صاحب این نامه تمایلی پیدا کرد و راضی شد،من از جانب آن مرد بزرگ وکیل هستم تا این کنیز را از تو بخرم!کنیز پس از خواندن نامه گریه کرد و به صاحبش فرمود: مرا به صاحب این نامه بفروش و سوگند به خدا که اگر مرا به صاحب این نامه نفروشی،خودم را از بین می برم.
بُشر کنیز را ۲۲۰ دینار از عمربن یزید خرید.کنیز در راه نامه را باز می کرد، می بوسید و گریه می کرد و روی چشمان و بدن مبارکش می گذاشت .
بُشر با تعجب به او می گفت :نامهٔ کسی را می بوسی که او را نمی شناسی؟کنیز گفت : شناخت تو از منزلت اولاد پیامبر کم است. دل به شنیدن سخن من بسپار تا احوال و ماجرای خودم را برایت بگویم:
من (ملیکه) دختر (یشوعا بن قیصر)،پادشاه روم هستم.مادرم از اولاد حواریون حضرت عیسی علیه الاسلام و منتسب به جانشبن حضرت مسیح،(شمعون)است.حالا تو را به امر شگفتی آگاه می کنم.
جدّ من قیصر روم، می خواست مرا در ۱۳ سالگی به عقد برادرزاده اش درآورد.او در کاخش ۳۰۰ نفر از اولاد حواریون، کشیشان و راهبان،۷۰۰ مرد شریف و برجسته و ۴۰۰۰ نفر از بزرگان لشکری و کشوری و عشائر را دعوت کرده بود و با گران بهاترین زیورآلات و جواهرات حکومتی، تختی آماده کرده بود که آن را به صحن قصر آورد؛در حالی که این تخت بیش از ۴۰ پله داشت.
برادرزادهٔ قیصر که قرار بود با من ازدواج کند بالای تخت رفت.نظامیان اطراف تخت بودند.کشیشان انجیل هارا گشوده بودند تا هنگام خواندن خطبهٔ عقد،آن را بخوانند.
ناگهان صلیب ها بر روی زمین افتاد و ستون ها و تخت ها شکست.داماد نگون بخت با صورت بر زمین افتاد.بزرگ کشیشان با حالت پریشان خدمت جدّم رفت و گفت:ای پادشاه!ما را از چنین پیشامدی که باعث از بین رفتن مسیحیّت می شود،معاف بدار.
جدّم این پدیدهٔ شوم را به فال بد گرفت و گفت: مراسم را دوباره شروع کنید، ستون ها را دباره درست کنید،صلیب ها را برافرازید،تخت را بار دیگر برپا کنید.با ازدواج این دو جوان،این فال بد و نحوست از بین می رود.
دستور جدّم را اطاعت کردند؛اما حادثه اول تکرار شد.مردم پراکنده شدند.جدم از این ماجرا ناراحت شد و به درون کاخ خود رفت.
من در آن شب در خواب دیدم که حضرت عیسی علیه السلام،شمعون و تعدادی از حواریون آن حضرت در قصر قیصر گردهم آمده اند و در همان محلی که جدّم تخت خود را گذاشته بود، منبر بسیار بلندی از نور نصب کردند.سپس پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله با گروهی از جوانان و تعداد از فرزندانش وارد شدند.
حضرت عیسی علیه السلام به استقبالش رفت و دست در گردن آن حضرت انداخت.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله به حضرت عیسی علیه السلام فرمود:ای روح الله! من برای خواستگاری ملیکه، دختر وصی تو (شمعون)، برای این فرزندم،به اینجا آمده ام.پس با دستش به ابو محمّد(امام حسن عسکری) فرزند صاحب این نامه (امام هادی)اشاره کرد.
حضرت عیسی علیه السلام نگاهی به وصیّ خود (شمعون) کرد و گفت:
شرافت بزرگ دو جهان به تو روی آورده است.خویشاوندی ات را به خویشاوندی پیامبر اکرم پیوند بزن.
شمعون رضایت خود را اعلام کرد.رسول خدا صلی الله علیه و اله بر منبر رفت و با عیسای مسیح خطبهٔ عقد مرا با پسر بزرگوارش(امام حسن عسکری) خواند و عیسای مسیح و حواریونش و فرزندان پیامبر صلی الله علیه و اله را گواه این ازدواج گرفتند.
من به خاطر ترس از کشته شدن،خواب را برای جدّم نقل نکردم و آن را در سینهٔ خود نگه داشتم تا آنکه لحظه به لحظه آتش محبت ابو محمد (امام حسن عسکری) در دلم بیش تر گشت و دوری او برایم خیلی دشوار شد،به طوری که از خوردنی ها و نوشیدن غذاها دوری کردم و ضعیف و لاغر و مریض شدم،جدّم طبیبان زیادی را برای معالجهٔ من آورد که هیچ کدام ثمر بخش واقع نشد.
جدّم به من گفت:ای نور چشمم،چه چیزی در دنیا تو را رنج می دهد؟به جدّم گفتم:درههای گشایش را به رویم بسته می بینم!اگر (بزرگواری کنید) شکنجه و عذاب را از اسیران مسلمان ـ که در زندان شما هستند ـ بردارید،غل و زنجیر ها را از بدن آنان باز کنید و آنان را آزاد سازید و منّتی هم بر آنان بگذارید که به وطن و سرزمین هایشان بروند، امید آن داریم که پیامبران حضرت عیسی علیه السلام و مادرش حضرت مریم علیها السلام عافیتی بر من بخشند و من هم از این مریضی لاعلاج شفا پیدا کنم.
صحبتم که به اینجا رسید، جدّم خواستهٔ مرا عملی کرد و همهٔ آنان را از زندان رها کرد.پس جدّم دستور داد غذایی برایم آوردند که خوردم و به شکرانهٔ نعمت آزادی مسلمانان بهبود یافتم.جدّم نیز پس از سلامتی ام، مسلمانان را بیش تر گرامی داشت.
چهار شب از این ماجرا نگذشت بود که در عالم رؤیا،سرور زنان جهان،فاطمه علیها السلام همراه مریم دختر عمران و هزار خدمتکار از خادمان بهشت به دیدن من آمدند.
حضرت مریم به من گفت: این (فاطمه) سرور زنان جهانیان و مادر همسر تو ابو محمّد است.خودم را به دامن او انداختم و گریه کردم و از نیامدن فرزندش ابو محمّد به دیدنم شکایت کردم.
ایشان فرمود: چطور فرزندم به دیدن تو بیاید در حالی که هنوز مسلمان نشده ای؟! این خواهرم مریم از دین و روشی که تو تبعیّت می کنی دوری می کند.حال اگر دوست داری خدای بزرگ و این خواهر از تو راضی باشد و فرزندم ابو محمّد هم به دیدن تو بیاید،این جملات را بگو:(شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و پدرم محمّد صلی الله علیه و اله پیامبر و فرستادهٔ خداست.)
با گفتن این جملات، مسلمان شدم و فاطمه علیها السلام مرا در آغوش گرفت و با گفتن این جملات:اکنون منتظر آمدن فرزندم باش که من او را به سوی تو می فرستم، از خواب شیرین بیدار شدم.
من در طول روز شهادتین را بر زبان جاری می کردم تا این که شب شد.به امید دیدن سیمای ابو محمّد به خواب رفتم.سرور زنان به قول خود وفا کرد و فرزندش به دیدن من آمد.به او گفتم:ای دوست من! شما بعد از آنکه مرا اسیر و شیفتهٔ خود کردی چرا به دیدار من نیامدی؟! ابو محمّد فرمود:تو مسلمان نبودی که من به دیدار تو بیایم؛ ولی از زمانی که مسلمان شده ای،تا لحظه ای که من و تو ازدواج کنیم هر شب نزد تو می آیم.
(بُشری) به ملیکه خاتون گفت:چگونه اسیر شدی؟
ملیکه گفت:شبی در عالم رؤیا، ابو محمّد به من گفت:به زودی، جدّ تو قیصر در فلان روز لشکری برای جنگ با مسلمانان خواهد فرستاد و خود او نیز در این جنگ شرکت می کند.تو لباس کنیزان و خدمتکاران را بپوش تا کسی تو را نشناسد و از فلان مسیر پشت سر جدّت راه برو. من این سفارش ابو محمّد را گوش دادم و همه را مو به مو انجام دادم.
هنگام جنگ،لشکر مسلمانان با لشکر جدّم مبارزه کردند و مسلمانان پیروز شدند و ما اسیر شدیم و اکنون وضعیت مرا مشاهده می کنی و کسی جز تو نمی داند که من دختر پادشاه روم هستم.
(بُشر) به ملیکه خاتون گفت:تعجب می کنم که تو رومی هستی، ولی به زبان عربی سخن می گویی! او گفت: این هم از لطف و صحبت جدّم قیصر است که مرا به یادگاری آدم و رسوم ملّت ها وامی داشت و زنی که به دو زبان رومی و عربی مسلّط بودم، هر صبح و شام می آمد و لغت عربی را به من می آموخت تا اینکه به زبان عربی مسلّط گشتم.
ملیکه همرا (بُشر) به (سامرا) رفت و وارد خانهٔ امام هادی علیه السلام شد.امام هادی علیه السلام به ملیکه فرمود:خداوند چگونه عزّت اسلام و بزرگواری خاندان محّمد صلی الله علیه و اله به تو نشان داد؟ او با کمال احترام و ادب عرض کرد:ای فرزند رسول خدا ! من برای شما چه چیزی را وصف کنم؛ در حالی که شما آن را بهتر از من می دانی!
این ادب و احترام نسبت به پدر شوهر باعث شد که او را بر سر دو راه مخیّر کند.
۱-ده هزار درهم به او بدهد.
۲-شرافت و عزّت ابدی را نصیب او گرداند.ملیکه راه دوم را قبول کرد.
امام هادی علیه السلام فرمود: تو را به فرزندی که پادشاه مشرق و مغرب جهان می شود و زمین را پُر از عدل و داد می کند، بعد از آنکه پُر از ظلم و جور شده باشد،بشارت می دهم.
ملیکه عرض کرد:او فرزند کیست؟ امام هادی علیه السلام فرمود:کسی که جدّم پیامبر در فلان شب ماه سال رومی از تو برای وی خواستگاری کرد.
ملیکه گفت: از مسیح علیه السلام و وصی اش (شمعون) را خواستگاری کرد؟!
امام هادی علیه السلام فرمود:(مسیح از وصّیِ او تو را به عقد چه کسی درآورد؟ ملیکه جواب داد:به فرزندت ابو محّمد.امام هادی علیه السلام فرمود: او را می شناسی؟ ملیکه گفت:از آن شبی که به دست بهترین زنان جهان ، فاطمه علیها السلام مسلمان شده ام،شبی نشده است که ایشان به دیدن من نیاید.
امام هادی علیه السلام خدمتکاران خود را صدا زد و به او گفت که خواهرش حکیمه نزد او بیاید.حکیمه نزد امام هادی علیه السلام رفت.امام هادی علیه السلام به او گفت خواهرم،این زن،همان است.
حکیمه، نرجس را در آغوش گرفت و از دیدن او بسیار خوشهال شد.
امام هادی علیه السلام به حکیمه فرمود: ای رسول خدا، او را به خانهٔ خود ببر و واجبات و سنّت های اسلامی را به او بیاموز که او همسر ابومحمّد و مادر صاحب الأمر علیه السلام است.
نخستین بانوی مسلمان
نخستین بانوی مسلمان
حضرت خدیجه (س)از بزرگترین بانوان اسلام به شمار میرود . او اولین زنی بود که به اسلام گروید ; چنان که علی بن ابیطالب (ع) اولین مردی بود که اسلام آورد . اولین زنی که نماز خواند ، خدیجه بود. او انسانی روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقهمند به معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به اخبار آسمانی بود . همین شرافت برای او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .
حضرت خدیجه (س) از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه
دعای قبل از افطار
امام صادق فرمودند: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤ منین (علیه السلام) فرمود: اباالحسن ! ماه رمضان نزدیک شده است ؛ قبل از افطار دعا کن ؛ جبرئیل پیش من آمد و گفت : یا محمد! کسى که در ماه رمضان ، با این دعا، قبل از افطار، دعا کند، خداوند دعاى او را مستجاب ، نماز و روزه او را قبول و ده دعاى او را مستجاب مى کند؛ گناه او را بخشیده ، غم و غصه او را از بین برده ، گرفتاریهایش را بر طرف کرده ، حاجات او را برآورده نموده ، او را به مقصودش رسانیده ، عمل او را با عمل پیامبران و صدیقین بالا برده و در روز قیامت چهره او درخشانتر از ماه شب چهارده خواهد بود.
کربلا تا موقع ظهور خیر و برکت زیادی برای شیعیان دارد

امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
تمام اماکن روی زمین بر یکدیگر فخر می کردند، از جمله کعبه در مسجدالحرام بر زمین کربلا فخر نمود،خداوند وحی فرستاد که ای کعبه ساکت باش! و بر کربلا فخر مکن!
زیرا کربلا بقعهء مبارکی است که در آنجا از جانب خداوند بوسیله درخت به موسی بن عمران وحی شد و همان ((تلی بلندی)) است که حضرت مریم(علیها السلام) و حضرت عیسی(علیه اسلام) منزل کردند،و محلی است که سر امام حسین(علیه السلام) را در آن شستشو دادند و حضرت مریم (علیها السلام) ،حضرت عیسی(علیه السلام) راشستو خودش هم بعد از ولادت غسل کرد. کربلا بهترین سرزمینهاست.
پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلام) هنگام غیبتش از آنجا به آسمان بالا رفت وآنجا تا موقع ظهور امام زمان(علیه السلام) خیر برکت زیادی برای شیعیان دارد.(بحار الانوار؛ج53،ص12 \ مهدی موعود:ص 1159)
صبا به حضرت مهدی (علیه السلام)سلام ما را برسان
بگو زجانب ما که ای امیر عصر وزمان
ز دوستان خود اینسان دگر دریغ مدار
یکی نظر بنما لحظه ای به منتظران
«اللهم عجل لولیک الفرج»
قالبهای کشش عمیق
پروژه در مورد قالبهای کشش عمیق
شبیه سازی عملیات شکل دهی
نقشه شماتیک قالب کشش
نمودارمقادیربرگشت فنری برای مواد مختلف
نمودار برگشت فنری و نیروی ورق گیر
نموداربرگشت فنری و ضریب اصطکاک
نمودار برگشت فنری و لقی قالب
و....
دریافت
عنوان: قالبهای کشش عمیق.
حجم: 530 کیلوبایت
تدابیر روزه داری در ماه مبارک رمضان
در ماه رمضان که با گرمای طاقت فرسا روبرو می باشیم رعایت این امور الزامی است:
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ
سوره بقره آیه۱۸۵
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
ترجمه حجت الاسلام و المسلمین قرائتى
(روزه در) ماه رمضان، ماهى است که قرآن در آن نازل شده است. (و قرآن کتابى است که) هدایتگر مردم همراه با دلائل روشنِ هدایت و وسیله تشخیص حق از باطل است، پس هر کس از شما که این ماهرا دریابد، باید روزه بگیرد. و آنکس که بیمار یا در سفر باشد، روزهاى دیگرى رابه همان تعداد روزه بگیرد. خداوند براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشوارى نمىخواهد (این قضاى روزه) براى آن است که شماره مقرّر روزها را تکمیل کنید و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده، به بزرگى یاد کنید، باشد که شکرگزار گردید.
ترجمه انگلیسى قرآیى
The month of Ramadhan is one in which the Qur’an was sent down as guidance to mankind, with manifest proofs of guidance and the Criterion. So let those of you who witness it fast [in] it, and as for someone who is sick or on a journey, let it be a [similar] number of other days. Allah desires ease for you, and He does not desire hardship for you, and so that you may complete the number, and magnify Allah for guiding you, and that you may give thanks.
رمضان آمد ومن غافل از اعمال خودم
رمضان آمد ومن غافل از اعمال خودم
آخرین مطلب
- دیدار رئیس جمهور با آیت الله العظمی جوادی آملی
- اصابت پهپادهای حزبالله به پایگاه نشریم حیفا
- شام آخر، با هنرمندی حزب الله لبنان
- لیلا شریفیان
- هرتزی هالوی کشته شد
- جمعه نصر
- رونمایی از میدان موشک در کرانهی باختری
- گوشه ای شادی مردم غذه در شب وعده صادقه 2
- اهداف جدید موشک های ایرانی در خاک فلستین اشغالی
- مجموعه فیلم های جذاب وعده صادقه 2